آسمان، سرپناه مولا بود و زمين، كارگاه مولا بود
عاشقي، پابهپاي او ميرفت چشم نرگس، نگاه مولا بود
هرچه ميكرد، دلبري ميكرد مهرباني، سپاه مولا بود
عدل و آزادگي، كه گم ميشد چشم مردم، به راه مولا بود
روز، هر چيز داشت؛ از او داشت و شبان، شاهراه مولا بود
روز و شب را، به كار، وا ميداشت: اين، سپيد و سياه مولا بود!
آب، از الغدير، برميداشت مَشربي، كه گواه مولا بود
كوفه، هرچند هم، كه بد ميكرد باز هم، در پناه مولا بود!
پدر خاك بود و، خاكي بود ب يگناهي، گناهِ مولا بود!
موضوعات مرتبط: شعر ، ،
برچسبها:
برای شنیدن صدای پای بهار دیگر لازم نیست که گوشت را تیز کنی .کافی است سری به کنار پنجره بزنی و به شاخ و برگ درختان درون باغچه ات نگاهی بیندازی .شکوفه های بهاری را می بینی که از لابه لای شاخه ها سر بر آورده اند و پیشاپیش خبر آمدن بهار پر طراوت و نوروز خجسته را به دیگران بشارت می دهند.
با امید به اینکه دلهای همه ی ما همواره سبز و بهاری باشد، یک قطعه شعر بسیار زیبا با عنوان (( صدای پای بهار )) از سروده های شاعر عشق و احساس ، فریدون مشیری و یک قطعه شعر زیبای محلی مازندرانی با عنوان ((باهار ماه )) از سروده های شاعره خوش ذوق مازندرانی ، سرکار خانم ام کلثوم عالیشاه برای استفاده شما عزیزان قرار می دهم.
(( صدای پای بهار ))
صدای بال پرستو
صدای پای بهار!
صدای شادی گنجشکها
صدای بهار!
*** برای خواندن بقیه شعر ، به ادامه مطلب پایین مراجعه کنید. ***
(( باهار ماه )) شعر محلی مازندرانی باهار مه مله چند قشنگه بنوشه کوه و کمر رنگارنگه هلال گل صرا ره پر هاکاره بلبل چنار سر منزل هاکارده برای خواندن بقیه شعر به ادامه مطلب رجوع کنید.
موضوعات مرتبط: شعر ، ،
برچسبها:
صفحه قبل 1 صفحه بعد