برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 29 دی 1391برچسب:, | 1:40 | نویسنده : عباس رمضانی وناجمی |

  یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد

متوجه نامه‌ای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا ! با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده و بخواند...در نامه این طور نوشته شده بود :

خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كه زندگی‌ام با حقوق نا چیز باز نشستگی

می گذرد. دیروز یك نفر كیف مرا كه 100دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود كه

تا پایان ماه باید خرج می كردم. یكشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از

دوستانم را برای شام دعوت كرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم.

هیچ كس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من

هستی به من كمك كن ...

كارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همكارانش نشان

داد. نتیجه این شد كه همه آنها جیب خود را جستجو كردند و هر كدام چند دلاری

روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...

همه كارمندان اداره پست از اینكه توانسته بودند كار خوبی انجام دهند خوشحال

بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این كه نامه دیگری

از آن پیرزن به اداره پست رسیدكه روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا !

همه كارمندان جمع شدند تا نامه را باز كرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:

خدای عزیزم. چگونه می توانم از كاری كه برایم انجام دادی تشكر كنم . با لطف

تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا كرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم.

من به آنها گفتم كه چه هدیه خوبی برایم فرستادی ...

 

البته چهار دلار آن كم بود كه مطمئنم كارمندان  اداره پست آن را

برداشته اند ...!!!

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 29 دی 1391برچسب:داستان های آموزنده,نامه ای به خدا, | 1:30 | نویسنده : عباس رمضانی وناجمی |

 

مردم اغلب بی انصاف ، بی منطق و خودمحورند ولی آنان را ببخش...

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم میکنند ولی مهربان

باش..

اگر شریف و درستکار باشی فریبت میدهند ولی شریف و درستکار باش.

نیکی های امروزت را فراموش میکنند ولی نیکوکار باش.

بهترین های خود را به دنیاببخش حتی اگر هیچگاه کافی نباشد .

و در نهایت میبینی هر آنچه هست هموارهمیان تو و خداوند است نه میان تو و مردم...


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 29 دی 1391برچسب:, | 1:27 | نویسنده : عباس رمضانی وناجمی |

 پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسید: «مزاحمتان نمی شوم کنار دست شما بنشینم؟»

دختر جوان با صدای بلند گفت: «نمی خواهم یک شب را با شما بگذرانم»

تمام دانشجویان در کتابخانه به پسر که بسیار خجالت زده شده بود نگاه کردند.

پس از چند دقیقه دختر به سمت آن پسر رفت و در کنار میزش به او گفت: «من روانشناسی پژوهش می کنم و میدانم مرد ها به چه چیزی فکر میکنند، گمان کنم شمارا خجالت زده کردم درست است؟»

پسر با صدای بسیار بلند گفت: «۲۰۰ دلار برای یک شب!!؟ خیلی زیاد است!!!»

وتمام آنانی که در کتابخانه بودند به دختر نگاهی غیر عادی کردند، پسر به گوش دختر زمزمه کرد« من حقوق میخوانم و میدانم چطور شخص را گناهکار جلوه بدهم»


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 29 دی 1391برچسب:, | 1:6 | نویسنده : عباس رمضانی وناجمی |

با سلامی دوباره و عرض پوزش به دلیل غیبتی طولانی که به خاطر پاره ای مشکلات روی داده بود، برای اینکه جبران مافات کرده باشم با چند عکس دلنشین ( عموما با نمای پاییزی ) از روستای وناجم ، همزمان با تغییر قالب وبلاگ خدمت رسیدیم .امیدوارم که مقبول افتد.

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: عکس ، عکس های روستای وناجم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:تازه ترین عکس های وناجم,عکسهای زیبای وناجم,روستای زیبای وناجم,پاییز در وناجم, | 22:9 | نویسنده : عباس رمضانی وناجمی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ستاره تبریز